تلخ نگاری های یک ستاره شمار



چطور می‌شه دوستت نداشت؟ بسیار شنیده‌ام و تقریبا قبول دارم که هیچ چیز ثابت نمی‌مونه. حتی دوست داشتن. در جریان رونده رود باید رها بود. چسبیدن به جایی یعنی غرق شدن. ثابت نگه داشتن چیزی آشفته کردن خوده. همه این‌ها درست و همه وعده‌های تا ابد دوستت دارم پوچ. اما تو بگو به من که ذات عشق رهایی‌ست. رها چون پرنده‌ای آزاد.آنقدر گرم می‌چکد از نگاهت که چموشی خاموش می‌شود. تاریکی‌ها نور می‌شود. بوی صدق می‌دهی. هدیه‌ای که چون نسیم آیی و زمان را به شوخی می‌گیری. در خلسه خنکی حضورت، آه! لحظات ناب سرور در بی وزنی، عشق و شادی معنا می‌شوند و پیش از آن‌که به خود آیی نسیم راه دیگری گرفته‌است. رها چون نسیم.چون تو. چون درختان هزارساله هنوز سبز ایستاده‌ام در سکوت تا لحظه اینجایی تو، برسد. در شاخه‌هایم بوز تا موسیقی را خلق کنیم. تا رقص را بیافرینیم. چطور می‌توان دوستت نداشت؟ آنچنان دل می‌تپد در من که هر طلوع خورشید به سان معشوقه‌ای زیبا از درونم بالا می‌آید با قلبم قرین می‌شود و اشک تنها ثروت من است تا این لحظه را تفسیر کند تا به خودم بفهماند که چگونه، درونم، گاه طوفان است بر کرانه دریا! کنون که اینجایم پا سفت کرده بر خاکی که نمی‌شناسم و هنوز نه‌توی درونم سفت و خشک و تاریک نشده‌است در این لحظه در این مکان با تمام ذرات وجودم مهرت را به قلب دارم. من ثروت‌مند ترینم.


خب اول از همه توضیح بدم چرا اسم این پست خوشگله یا goody goodyه. واس خاطر اینکه عبارت گودی‌گودی رو بارها شنیدم اشو توی سخنرانی‌هاش تکرار می‌کنه و خود کلمه یه آهنگ خاصی داره که هم خوش‌بیانه هم نمک‌ توشه هم شیطنت داره هم خودم از گفتنش خیلی حال می‌کنم. یک سری چیزا مثل گودی‌گودی هست که جایی شنیدم یا خوندم که ملکه ذهنم شده و ناخودآگاه می‌بینم دارم تکرارشون می‌کنم. یه مدت سعی می‌کردم جلوشونو بگیرم که از مهملات خوشم نیاد یا اگه میاد دیگه تکرارشون نکنم اما الان جلو هیچ چیزیو نمی‌گیرم. چرا بگیرم؟ به خودم نگاه می‌کنم می‌بینم بچگی موسیقی تیتراژ سریال امام علی رو همیشه با دهنم می‌زدم. اما بزرگتر که شدم یک اتفاق خیلی مسخره برام افتاد به اسم self control یا کنترل‌نفس. قانون‌های نانوشته پس ذهنم نوشته می‌شد. مثلا ترانه شیشه شکستیم واسه ت» . منصور رو نخون.چون خز و دامبولیه. در صورتی که اون جاش که می‌گفت بداخلاق رو من توی اتاق با منصور دوتایی فریاد می کشیدیم بداخلااااااااق! من البته الان این آهنگ رو گوش نمی‌دم چون اون حس خوب قبل رو بش ندارم اما چرا وقتی با گوش دادنش لذت می‌برم جلوی خودم رو بگیرم؟ یا مثلا بیت دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم/ در قمار عشق ای دل کی بود  پشیمانی» چند هزار بار تکرارش کرده باشم خوبه. اون تابستونی که ازگل تهران کارآموز بودم از خونه برادرم تا ایستگاه بی آر تی این بیت رو می خوندم و با گوشیم ضبطش می‌کردم. چرا؟ چون صدای خش‌دار اول صبحم به زیبایی این بیت می افزود. دین و دل به یک . مثال از این چیزا خیلی تو ذهنمه. مثلا شعر بروسان که می‌گفت هوا سرد بود و تنها دشنام گرممان می‌کرد» یا سکانسی از فیلم سفید کیشلوفسکی که اسلحه رو به طرف کسی که ازش می‌خواسته بکشتش می‌گیره و اون سوال حیرت‌انگیز رو می‌پرسه یا می‌خوام بگم زندگی من به عبارتی زندگی با تک جمله‌ها تک سکانس‌ها تک بیت‌ها و تکه ترانه‌هایی بوده که از خوندن و دیدن و شنیدنشون حظ کردم و وقت و بی‌وقت آروم یا بلند بیانشون کردم. این رو هم می‌خوام بگم که در کودکی راحت‌تر ابراز می‌کردم و داور مسخره‌ای برای ارزیابی اینکه چیو دوست داشته باش و چیو دوست نداشته باش نداشتم. دنیایی که دودوتا چهآرتا نداره سلام من به تو خوشگله!

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هُوَ الْحَیّ تدریس خصوصی مکالمه زبان انگلیسی نمایندگی بوتان کرج (حداد) انتظار جاروبرقی صنعتی | فروش انواع جاروبرقی صنعتی و نیمه صنعتی Texmovie بزرگ ترین بانک مشاغل شیراز طراحی و اجرای دکوراسیون داخلی در تهران roshannovin خرید اینترنتی دیوارپوش